ای خدای من
اگر چندان در برابر تو بگریم که پلک های هر دو چشمم بیفتد
و اگر چندان صدا به گریه بلند کنم که صوتم قطع شود
و اگر چندان برایت به پا ایستم که هر دو پایم ورم کند
و آنقدر برایت رکوع کنم که استخوان های پشتم از هم بپاشد
و آنقدر تو را سجده کنم که چشمانم از کاسه بدر آید
و در دوره عمر خود خاک زمین بخورم و تا پایان زندگی آب گل آلود بنوشم
و در اثنای این احوال آنقدر ذکر تو را بگویم که زبان از کار فرو ماند
و از روی شرمندگی٬ نتوانم چشمهایم را به آسمان بگشایم
با این همه سزاوار محو یکی از گناهانم نخواهد بود
و سزاوار اجابت یکی از حاجاتم نخواهد بود.
«امام سجاد(ع)»
به من بگو هیچ اتفاق شومی نخواهد افتاد
و من در قلب یک انتظار نخواهم پوسید٬ نیمه دیگر ایمانم را از دست نخواهم داد
و آن کسی که سالها مبهوت نجاتش بودم همواره در کنارمن خواهد ماند.
چیزی بگو...
پیش از آنکه اشک قلبم را دوباره پاره کند
من انتظار می کشم...
و خداوند یاور من خواهد بود و مرا تنها نخواهد گذاشت
اگر تمام خلقت سد راهم شوند و مرا از تو نهی کنند
اگر همه آفرینش چون جانوران درنده شوند و آسمان عذاب بر سرم ببارد
باز تو را فریاد خواهم زد
چیزی بگو
پیش از آنکه اشک قلبم را دوباره پاره کند
چیزی بگو...
من انتظار میکشم
حتی روزی که نباشم...
قلب من
میدانم که سکوت مهربانت عشق مرا هر روز بیشتر فریاد میکند
من جستجو گر سرزمین پر راز و رمز سکوتم٬ سکوت
گاهی سکوت بسیار نیرومند تر از آنچه است که آدمیان فریاد می کنند
سکوت روح آدمی را به آرامش هزار ساله فرا می خواند
و در قلبهای شکسته نجوا می کند و آنها را تسخیر میسازد
عشق را در ملکوت به پرواز در می آورد و ما را به پروردگار عاشقان نزدیک می کند
در سکوت عشقی پاک نهفته
تو٬ من٬ یک دنیا ایثار و نجابت
خانه ام در اوج قهری نا اشنا بر بلندای دشمنی بنیادی سخت دارد
و من در انتظار یاری
این چه پارادوکس ساده ایست
که جانم به خاک این خانه ی غمناک عادتی دارد
و همچنان در انتظار ان اشنا
که در پهن دشت دوستی کلبه ای ساده دارد
که میبینم گاه بی گاه تصویری
که صورتش را میکشاند چون ماه
این چه تلخ زمانی است مرداد 90!
ژوزفین! نه تنها دیگر دوستت ندارم٬ بلکه از تو متنفرم. تو یک انسان بی وجدان و احمق تمام عیار هستی. تو خود سیندرلا هستی. تو هیچ وقت برای همسرت نامه نمینویسی
هیچ وقت به او عشق نمی ورزی تو می دانی که خواندن نامه هایت چه لذت سرشاری
نصیب همسرت می کند و با این حال٬ این لذت را از او دریغ می کنی.