-
این روزا...
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1394 14:03
حالم این روزا حال خوبی نیست مثل عقاب بی پرواز شکل حال ژکوند بی لبخند مثل احوال تار بی شهناز .....
-
حالم چو دلیریست....
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1394 13:52
-
Real LOVE
سهشنبه 26 دیماه سال 1391 13:09
-
خیال تو
دوشنبه 25 دیماه سال 1391 14:33
تو زندون خیال تو دلم پوسید یه فکری کن برای من به حال من یه فکری کن....
-
آرام آرام
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 10:54
آرام آرام فرود می آیند اشک هایم را می گویم گرم اند قلب و چشمم تبانی کرده اند دیدگانم تار است ومن آرام می گریم با دستانی تهی وخاطری سراسر سردرگم من به دستانی تهی قانعم من به این تبانی قانعم من فقط می خواهم چشمانم لبریز از ستاره شود......
-
من...
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 10:52
مــن، از تمام آسمـــان یک بــــاران را میخواهم ... و از تمــــام زمیــــن، یک خیابان را ... و از تمــــام تـــــو، یک دست که قفــــل شده در دست مـــــن ...
-
باید گریست...
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 10:43
باید گریست باید گریه کرد اشک ریخت و سوخت باید گریست برای قفس هایی که از سایه خسته اند...
-
بهاری دیگر
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 10:37
خلاصه بهاری دیگر بی حضور تو از راه می رسد و آن چه که زیبا نیست زندگی نیست روزگار است...
-
خدایا...
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1390 10:35
خــــدایا همه از تو می خواهند بدهی... من از تو می خواهم بگیری... خـــــدایا این همه حس دلتنگی را از من بگیر...
-
من منتظرم...
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 07:46
دلم تنگه٬ اما برای کی؟ دلم گرفته٬ اما برای چی؟ حوصله ندارم! آخه چرا من منتظرم٬ ولی منتظر کی؟ منتظر چی؟ شاید خودم شایدم.... خستم ولی من که کاری نکردم! نه به خاطر کار نیست خسته از تحمل ادمای تکراری خسته از انتظار برای اتفاقی که شاید هیچ وقت نیفته ... انگار چشمام ضعیف شده! دیروز سر کلاس استاد رو تار میدیدم وای استاد خیلی...
-
از یه جایی به بعد...
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 07:33
از یه جایی به بعد... دیگه نه دست و پا می زنی...نه بال بال می زنی ... نه دل دل می کنی...نه داد و بی داد می کن نه گریه می کنی...نه مشتتو می کوبی تو دیوار... نه سرتو می زنی به دیوار..... از یه جایی به بعد فقط سکوت می کنی...!!!
-
یک عمر...
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 07:31
یک عــــــمر قفس بست مسیر نفسم را ...! حالا که دری هست مرا بال و پری نیست ...! حالا که مقـــــــــــدر شده آرام بگـــــــــیرم ...! سیلاب مـــــــرا برده و از من اثری نیست ...! بگـــــــــــذار که درها همگی بسته بمانند ...! وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست ...!
-
یوهو..
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 09:32
ریاضی مهندسی پیشرفته ۲۰ گرفتم دم خودمو خودتو خودش گــــــــرم
-
تغییر مضاعف
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 23:01
من میخوام تغییر کنم change of life style اما چطوی؟ but how? .....
-
حسودیت میشه!
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 22:49
همه چی عالیه من چقدر خوشحالم! اینترنت من ملیه سرعتش پایینه حجمش محدوده من چقدر خوشحالم!! همه چی عالیه!!!!!!
-
بد نیست بدانی...
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 22:39
بد نیست بدانی دلم تنگست فانوس شبم خموش و پایم لنگست راهم پره سنگ و بین ما فاصله ها دانم که نه صد، هزار و صد فرسنگست زنجیر زدند به پا که شاید نروم خندید دلم، بگفت درنگم ننگست بگرفت دلم از این هزاران رنگی آنجا بروم که آسمان یکرنگست در مخمصه ی زمانه میچرخم و باز بر حادثه ای دگر خیالم تنگست...
-
اول تو!
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 10:56
چرا من همیشه منتظرم که طرف مقابلم پا پیش بذاره! نه اول بذار اون سلام کنه نه اول بذار اون بیاد نه اول بذار اون بپرسه ... از این کارا میکنی دیگه که الان اینجایی
-
بیا دیگه خسته شدم!
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 10:52
تا حالا منتظر خودت بودی؟
-
ولنتاین
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 10:50
چه حالی میده واقعا توی ولنتاین نه کسی بهت کادو بده نه به کسی کادو بدی وقت چندتا sms مسخره
-
گفتگوهای شبانه من٬ خودم و خدا
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 00:40
چقدر حالم بده! کاش میدونستم چه راه حلی برای قطع یک رابطه خونی وجود داره؟! که هر چی میکشم از این رابطه خونیه! صد رحمت به برادرای حضرت یوسف! خودایا خودت نجاتم بده قبل از اینکه دیوانه بشم...
-
یادداشت شبانه من
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1390 00:33
-
من هم از همهمه دلگیرم....
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 11:37
صبرکن سهراب!گفته بودی قایقی خواهم ساخت! قایقت جادارد؟؟؟ من هم ازهمهمه اهل زمین دلگیرم....
-
دفتری بود...
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 11:30
دفتری بود که گاهی من وتو می نوشتیم در آن؛ از غم وشادی و رویاهامان؛ از گلایه هایی که از دنیا داشتیم؛ من نوشتم از تو؛ که اگر با تو قرارم باشد؛ تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد؛ که اگر دل به دلم بسپاری؛ و اگر همسفر من گردی؛ من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال؛ تا بدانجا که تو باشی ومن و عشق وخدا؛ تو نوشتی از من: من...
-
آی عشق
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 09:46
همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد، پروازی نه ؛ گریزگاهی گردد. آی عشق آی عشق چهره یِ آبی ات پیدا نیست.
-
دلم گرفته ای دوست!
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 09:50
دلم گرفته ای دوست!هوای گریه با من گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟ کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندانم که دیده برگشودم به کنج تنگنا، من نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من نیز چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من زمن هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک، از او جدا، جدا، من نه چشم به دل به سویی،نه...
-
ای دوست
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 09:47
ای صمیمی ای دوست گاه و بیگاه لب پنجره ی خاطره ام می آیی دیدنت " حتی از دور " آب بر آتش دل می پاشد آن قدر تشنه ی دیدار توام که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم دل من لک زده است گرمی دست تو را محتاجم و دل من به نگاهی از دور طفلکی می سازد ای قدیمی ای خوب تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم من صمیمانه به یادت...
-
هیچستان
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 14:32
به سراغ من اگر می آیید، پشت هیچستانم. پشت هیچستان جایی است. پشت هیچستان رگ های هوا،پر قاصد هایی است که خبر می آرند،از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک. روی شن ها هم،نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح به سر تپه ی معراج شقایق رفتند. پشت هیچستان ،چتر خواهش باز است: تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، زنگ باران به صدا می...
-
زندگی
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 14:50
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنیا جاریست زندگی، آبتنی کردن در این رود است وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ !!!هیچ زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری شعله گرمی امید تو را،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 15:06
پروازی در دلم هست بی پرنده بی آسمان
-
بها
شنبه 23 مهرماه سال 1390 16:48
هر آدمی بهایی دارد ، اگر به کسی بیش از حدش بها بدهی مثل یک جنس بنجل می ماند روی دستت . . .