چه مهربان بودی
وقتی سکوت می کردی
چه مهربان بودی
وقتی چشمانت را به من نمی دوختی و مرا به چیزی نمیگرفتی
چه مهربان بودی
وقتی به سخنانم نمی خندیدی و بر ناله هایم نمیگریستی
چه مهربان بودی
وقتی نمار میخواندی و مرا دعا میکردی
چه مهربان بودی
وقتی سخنانم را می شنیدی و مرا تحسین می کردی
چه مهربان بودی
وقتی چشمهایت را همواره به زمین می دوختی
چه مهربان بودی
وقتی نجابت و ایمان در قلب پاکت شکوفه کردند
چه مهربان بودی
وقتی پلکهایم را بستی و مرا با خود به سرزمین نیایش بردی
چه مهربان بودی
وقتی مرا با تمام بدیهایم به دیگران ترحیح دادی
چه مهربان بودی
وقتی مرا به دوستی قلب خود پذیرفتی
آری دوست من...
مهربانترین لحظه زندگیت وقتی بود که مرا به عشق خود مهربان کردی
پس بذار لحظه ای با چشمانت سخن بگویم
چشمانی که همواره به زمین می نگرند.