دوباره همان هیچکس شده ام!!!
چیزی شبیه خودم
و در جایی که شبیه هیچ جا نیست
دوباره چشمهایم را بسته ام
بی هیچ نشانی
و نگاهی که شبیه هیچ نگاه نیست
دوباره میان آهنگ بی احساسی آرمیده ام
بی هیچ تبسمی
و صدایی که شبیه هیچ فریادی نیست
دوباره خودم را ورق زده ام
بی هیچ آرزو
و نفسی که شبیه هیچ سوختن نیست
دوباره به مهمانی گریه ها دعوت شده ام
بی هیچ توانی
و بغضی که شبیه هیچ گلایه نیست
دوباره همان هیچ کس شده ام!!!
چیزی شبیه خودم!