حالم این روزا حال خوبی نیست
مثل عقاب بی پرواز
شکل حال ژکوند بی لبخند
مثل احوال تار بی شهناز .....
آرام آرام فرود می آیند
اشک هایم را می گویم
گرم اند قلب و چشمم
تبانی کرده اند
دیدگانم تار است ومن آرام می گریم
با دستانی تهی وخاطری سراسر سردرگم
من به دستانی تهی قانعم من به این تبانی قانعم
من فقط می خواهم چشمانم لبریز از ستاره شود......